سلام
خوبين
مطلب جديد گذاشتم
حالا كه تا اينجا اومدم يه شعر براتون بنويسم
+++++++++++++++++++++++++
شعري با عنوان محنت بسيار از ايرج ميرزا
+++++++++++++++++++++++++
عاشقي محنت بسيار کشيد
تا لب دجله به معشوقه رسيد
نا شده از گل رويش سيراب
که فلک دسته گلي داد به اب
نازنين چشم به شط دوخته بود
فارغ از عاشق دلسوخته بود
ديد در روي شط ايد به شتاب
نو گلي چون گل رويش شاداب
خواست کازاد کند از بندش
اسم گل برد در اب افکندش
خوانده بود اين مثل ان مايه ناز
که نکويي کن ودر اب انداز
گفت به به چه گل زيباييست
لايق دست چو من رعنايي است
حيف ازون گل که برد اب او را
کند از منظره ناياب او را
گفت رو تا که زهجرم برهي
نام بي مهري بر من ننهي
مورد نيکي خواصت کردم
از غم خويش خلاصت کردم
باري ان عاشق بيچاره چو بط
دل بدريا زد وافتاد به شط
ديد ابيست گوارا ودرشت
بنشاط امد ودست از جان شست
دست پايي زد وگل را بربود
سوي دلدارش پرتاب نمود
گفت کاي افت جان سنبل تو
ما که رفتيم بگير اين گل تو
بکنش زيب سر اي دلبر من
ياد ابي که گذشت از سر من
جز براي دل من بوش مکن
عاشق خويش فراموش نکن
خود ندانست مگر عاشق ما
که زخوبان نتوان خواست وفا
عاشقان گر همه را اب برد
خوب رويان همه را خواب برد
----------------------------------
موفق باشين